4/16/2005

جاده تنهایی من

دلم میخواد برم
...
.
دوربشم ازاین دنیا
.
دوربشم ازاین دیار از خود غریب................. دوربشم ازتو،دنیای غصه,غم
.
دوربشم ازاین شهر............................ ازاین مردمان ناپاک,مرده پرست
.
دور دور................................... دور
.
دلم می خوادتاجون دارم راه برم تو یک جاده تنهامثل خودم
.
جاده ای بی تقاطع که سالها در حسرت شنیدن صدای قدمهام باشه
.
باهرقدمی که برمیدارم این جاده دلتنگ به سراب عاشقی دل پاک نزدیک تر بشه
.
دلم می خواد ازاین جاده برای یک بارردبشم واین جاده در حسرت برگشت این عابرعاشق برای همیشه بمونه
.
دلم می خواداین راهی که دارم می رم مثل افکارم پرپیچ وخم نباشه
.
دلم می خواد اگرخدابخواهدبرم اونجایی که اثری ازکینه نباشه
.
برم اونجایی که دیکه اصلازشتی نباشه حتی برای دیدن خوب و زیبا
.
دلم می خوادبرم اونجایی که واژه بودن یانبودن بی معنی باشه
.
اونجایی که هست ونیست دوخط موازی نباشه ، برم اونجایی که فرارخنده دارباشه
.
دلم می خواد برم اونجایی که اونقدربتونی دادبزنی که بغض حرفای ناگفته تودلت خالی بشه
.
اونجایی که دیگه پژواک صدای خودت روهم نمی شنوی
.
دلم می خوادراه برم
.
برم اونجایی که خاکش درحسرت قطره ای از اشک یه عاشق باشه
.
برم اونجایی که آسمونش اونقدربباره که بتونه گناهانم روازجونم بشوره
.
برم اونجایی که هواش جوری باشه که بانفس کشیدن روحم تازه بشه نه اینکه بقای عمرم باشه
.
برم اونجایی که بادش پراز قاصدکهای خوش خبرباشه
.
برم اونجایی که وقتی می تونه یک رنگی باشه ،دورنگی نباشه
.
برم جایی که ازهمه مهمتراین دروغ،بازدروغ،دروغ نباش
.
برم اونجایی که چشمان سیاه عاشقی پشت سرمسافربارون اشک نبینه
.
ولی شبای مهتابیش همیشه ستاره بارون باشه
.
برم اونجایی که تب عشق اونقدرباشه که آفتاب برای همیشه پشت ابربسوزه
.
برم سرزمینی که وقتی عاشقی خواست واسه معشوقه اش گلی بچینه
.
اول این عاشق دل پاک درسوز فراق گل باساقه اش باشه
.
آری دلم می خواهدبرم ودور شوم

0 comments: