امشب هر چه دنبال بهانه گشتم پیدا نشد
شده ام مثل کسانی که میخواستند یک جور بهانه بگیرند تا با آن آرام شوند
ولی
به احترام حرف تو که نباید فانوس به دست گرفت و گشت
بی فانوس و تنها با نور شمع دنبال آن شمعدان قشنگت گشتم
انگار امشب از آن شبهایی بود که اگر حق انتخاب داشتم نقاشیش میکردم اما حیف که نشد
آسمان و دریا رسیدن را بلد بودند و به هم نرسیدند ،اما من نقاشی را بلد نبودم و نکشیدم ،نواختن هم همینطور
برای کسی که حرف و سکوتش،دوری و دیدارش،ماندن و رفتنش و پاسخ و اشاره اش یک سمفونی رویایی با تکنوازی هنرمندانه یک شب بارانی است
چه میشود نواخت بجز
سکوت
0 comments:
Post a Comment